وی ایکس
آگاه-مثقال طلا
لاماری ایما/ آرین موتور
x
زیما
فونیکس
میلی
فلای تودی
۱۰ / خرداد / ۱۴۰۴ ۱۳:۵۴

راه حلی برای مساله غنی‌سازی وجود دارد؟

راه حلی برای مساله غنی‌سازی وجود دارد؟

یکی از سؤال‌های قدیمی و پرتکرار در مناقشه هسته‌ای ایران این است که آیا اصلاً راه‌حلی برای بن‌بست غنی‌سازی وجود دارد یا نه؟ برخی بر این باورند که بله، راه‌حل‌هایی هست؛ فقط باید اراده سیاسی برای اجرای آن وجود داشته باشد. راه‌حل‌هایی که هم فنی‌اند و هم به‌نوعی تلاش می‌کنند اعتماد سیاسی را بازسازی کنند.

کد خبر: ۲۰۶۲۰۲۳
مدیران خودرو/ پایین لید(موقت)

محمدمهدی الحسینی، مدیرعامل گروه رسانه‌ای اقتصاد آنلاین در یادداشتی نوشت: مذاکرات تازه ایران و آمریکا امیدها را زنده کرد، اما بار دیگر پرونده غنی‌سازی مثل همیشه به مانعی جدی تبدیل شد؛ آیا این گره باز خواهد شد؟

پس از سال‌ها کشمکش، تنش و سکوت، ایران و ایالات متحده بار دیگر پای میز مذاکره نشستند. مذاکراتی که در آغاز، بیش از آنکه یادآور تجربه‌های تلخ گذشته باشد، حامل نشانه‌هایی از یک گشایش جدید بود. انتشار نخستین اخبار از برقراری کانال‌های ارتباطی و مذاکرات پشت‌پرده، بلافاصله بر بازارهای داخلی ایران اثر گذاشت. نرخ ارز که تا مرز ۱۰۴ هزار تومان بالا رفته بود، به‌سرعت روندی کاهشی در پیش گرفت و به زیر ۸۰ هزار تومان سقوط کرد. بورس تهران نیز به استقبال این تحولات رفت؛ شاخص کل بازار سرمایه طی چند روز رکوردهای تازه‌ای ثبت کرد و فضای عمومی اقتصاد ایران، برای نخستین بار پس از مدت‌ها، تحت‌تأثیر نوعی خوش‌بینی محتاطانه قرار گرفت.

امید به احیای نوعی توافق، هرچند نه لزوماً در قالب برجام، اما در چارچوبی جدید، بار دیگر در فضای سیاسی و اقتصادی کشور جان گرفت. اما این وضعیت دوام چندانی نداشت. هرچه زمان گذشت و مذاکرات وارد جزئیات شد، گره‌ای کهنه و پابرجا از دل گفت‌وگوها سر برآورد؛ گره‌ای که طی دو دهه گذشته، بارها مسیر دیپلماسی را به بن‌بست کشانده و همواره در کانون اصلی اختلافات باقی مانده است: مسئله غنی‌سازی اورانیوم.

ایران همچنان بر ادامه و تثبیت برنامه غنی‌سازی خود پافشاری می‌کند. در سوی مقابل، ایالات متحده و برخی متحدانش، خواهان محدودسازی شدید، نظارت حداکثری و در نهایت برچیدن کامل زیرساخت‌های غنی‌سازی ایران هستند؛ رویکردی که تهران آن را مصداق «خلع سلاح یک‌جانبه» می‌داند.

حال این پرسش اساسی پیش روی ناظران قرار گرفته است: آیا برنامه هسته‌ای ایران اصولاً قابلیت برچیده‌شدن دارد؟ آیا می‌توان به توافقی رسید که در آن نه‌تنها دغدغه‌های امنیتی غرب، بلکه ملاحظات راهبردی ایران نیز لحاظ شده باشد؟ یا این‌بار نیز، همچون بسیاری از تجربه‌های پیشین، مسیر گفتگوها به تکرار بن‌بست‌های سابق ختم خواهد شد؟

غنی‌سازی؛ ریشه یک بحران قدیمی

برای فهمیدن اینکه چرا همیشه سر غنی‌سازی دعواست، باید کمی به عقب برگردیم. همه‌چیز از اوایل دهه ۱۳۸۰ شروع شد، وقتی که وجود تأسیسات اعلام‌نشده‌ای مثل نطنز و اراک رسانه‌ای شد و نگاه‌ها را به‌سمت برنامه هسته‌ای ایران چرخاند.

آن روزها، ایران تأکید داشت که همه‌چیز صلح‌آمیز است، اما از آن سو‌ تردیدهایی وجود داشت و همین تردیدها، اروپایی‌ها را پای مذاکره کشاند. تروئیکای اروپایی (فرانسه، آلمان، بریتانیا) تلاش کردند با گفت‌وگو جلوی تشدید بحران را بگیرند. ایران هم برای مدتی غنی‌سازی را به‌طور داوطلبانه تعلیق کرد. اما این تعلیق کوتاه‌مدت بود و با روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد، ورق برگشت. ایران اعلام کرد که تعلیق، صرفاً اقدامی اعتمادساز بوده و هیچ تعهد حقوقی نداشته. فعالیت‌های غنی‌سازی دوباره شروع شد و بعدش هم قطعنامه‌های پی‌در‌پی شورای امنیت از راه رسید. تحریم‌ها یکی‌یکی اعمال شدند؛ از بانک و نفت گرفته تا بیمه و حمل‌ونقل.

اما چرا همه این‌قدر روی غنی‌سازی حساس‌اند؟ چون از نظر فنی، وقتی کشوری به درصدهای بالای غنی‌سازی (مثلاً بالای ۲۰ درصد) می‌رسد، دیگر فقط یک قدم تا توان ساخت سلاح هسته‌ای فاصله دارد. ایران بارها گفته که برنامه‌اش برای اهداف صلح‌آمیز است، اما بسیاری از کشورها به این حرف اعتماد نکردند. نه فقط آمریکا، بلکه اسرائیل و حتی بعضی کشورهای اروپایی هم نگران «ظرفیت دوگانه» غنی‌سازی بودند: اینکه بشود آن را هم برای تولید سوخت استفاده کرد، هم برای تولید سلاح.

در سال ۱۳۹۴، با برجام، برای مدتی اوضاع کمی آرام شد. ایران پذیرفت که غنی‌سازی را در حد ۳.۶۷ درصد نگه دارد، ذخایر اورانیوم را محدود کند و اجازه بازرسی‌های گسترده بدهد. اما وقتی آمریکا در سال ۱۳۹۷ از برجام خارج شد، ورق دوباره برگشت. تحریم‌ها برگشتند و ایران هم به‌مرور از تعهداتش فاصله گرفت. حالا سطح غنی‌سازی از ۶۰ درصد گذشته؛ عددی که اگرچه هنوز تسلیحاتی نیست، اما عملاً فاصله چندانی هم با آن ندارد.

در تمام این سال‌ها، غنی‌سازی از یک موضوع فنی، به مسئله‌ای سیاسی، امنیتی و حتی حیثیتی برای ایران تبدیل شده. از نگاه تهران، این برنامه نماد «ایستادگی» است. از نگاه غرب، اما همان نقطه‌ بحرانی است که اگر حل نشود، هر توافقی موقتی و شکننده خواهد بود.

راه‌حلی هست؟

یکی از سؤال‌های قدیمی و پرتکرار در مناقشه هسته‌ای ایران این است که آیا اصلاً راه‌حلی برای بن‌بست غنی‌سازی وجود دارد یا نه؟ برخی بر این باورند که بله، راه‌حل‌هایی هست؛ فقط باید اراده سیاسی برای اجرای آن وجود داشته باشد. راه‌حل‌هایی که هم فنی‌اند و هم به‌نوعی تلاش می‌کنند اعتماد سیاسی را بازسازی کنند.

از جمله این پیشنهادها، طرح‌هایی هستند که پای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را به‌عنوان ناظر بی‌طرف و فنی پررنگ‌تر وسط می‌کشند. مثلا ایده‌هایی مطرح شده که براساس آن، آژانس دفتر دائمی در ایران داشته باشد و به‌صورت ۲۴ ساعته بر تمام فعالیت‌ها نظارت کند. این یعنی هیچ بخشی از زنجیره سوخت پنهان نمی‌ماند و هیچ انحرافی از مسیر اعلام‌شده ممکن نیست.

مدل‌های دیگر هم روی میز بوده‌اند. مثلاً پیشنهادهایی برای تشکیل کنسرسیوم‌های چندملیتی، شبیه آنچه در برخی کشورهای اروپایی تجربه شده. در این مدل، چند کشور سهام‌دار یک مجموعه غنی‌سازی می‌شوند، به‌طور مشترک مالک آن هستند و هر تصمیمی باید با رضایت همه اتخاذ شود. این یعنی نه تنها شفافیت، بلکه کنترل جمعی بر فعالیت‌های حساس هسته‌ای. حتی در برخی مقاطع، ایده‌هایی مطرح شده مبنی بر ایجاد چنین کنسرسیومی بین ایران و برخی کشورهای منطقه؛ کنسرسیومی که با مشارکت منطقه‌ای، غنی‌سازی را از یک موضوع امنیتی، به پروژه‌ای اقتصادی و شفاف تبدیل کند.

نسخه‌ای دیگر از این طرح‌ها به الگویی اشاره دارد که در آمریکای جنوبی تجربه شده؛ جایی که دو کشور با پیشینه‌ای از رقابت هسته‌ای، تصمیم گرفتند یک مرکز مشترک برای نظارت و بازرسی راه‌اندازی کنند تا همه چیز با اطلاع دوطرف و گزارش‌دهی به آژانس پیش برود. به بیان ساده، این مدل‌ها می‌خواهند یک مکانیزم «اعتمادسازی چندلایه» ایجاد کنند؛ هم برای طرف‌های منطقه‌ای، هم برای بازیگران فرامنطقه‌ای.

اما این فقط یک سوی ماجراست. در سوی دیگر، گروهی هستند که معتقدند هیچ راه‌حل پایداری وجود ندارد؛ چرا که اساساً دو طرف بر سر اصل موضوع اختلافی ریشه‌ای دارند. از نگاه این گروه، ایران غنی‌سازی را نه صرفاً یک فعالیت فنی، بلکه بخشی از هویت سیاسی و فناوری ملی خودش می‌داند؛ نماد «ایستادگی» در برابر فشار خارجی. در مقابل، آمریکا هم بارها و بارها گفته که تنها راه‌حل قابل‌قبول، برچیده شدن کامل این برنامه است. به‌بیان‌دیگر، موضوع، فقط درصد غنی‌سازی یا تعداد سانتریفیوژها نیست، بلکه «خاک» محل انجام غنی‌سازی محل مناقشه است. برای یک طرف، غنی‌سازی باید در داخل کشور باقی بماند، برای طرف دیگر، هرگونه غنی‌سازی در داخل مساوی است با تهدیدی بالقوه.

در این شرایط، برخی تحلیل‌گران به راه‌حل‌های موقتی فکر می‌کنند؛ از جمله توافقات مرحله‌ای یا تعلیق‌های موقتی. به این معنا که ایران، برای یک بازه زمانی مشخص، سطح غنی‌سازی را کاهش دهد یا برخی فعالیت‌ها را متوقف کند و در ازای آن امتیازاتی اقتصادی یا سیاسی دریافت کند. اما این مدل هم با یک پرسش اساسی روبه‌روست: آیا دو طرف به‌اندازه کافی به یکدیگر اعتماد دارند که چنین توافقی را اجرایی و پایدار نگه دارند؟ تجربه برجام نشان می‌دهد که حتی یک توافق جامع و چندجانبه، بدون تضمین‌های محکم و مکانیزم‌های بازدارنده، دوام چندانی ندارد.

در مجموع، راه‌حل‌های فنی روی میز هست، اما فقط در صورتی می‌توانند به نتیجه برسند که طرفین از مواضع حداکثری خود کوتاه بیایند. در غیر این‌صورت، چرخه‌ای از مذاکره، توافق، اختلاف و بازگشت به نقطه صفر ادامه پیدا خواهد کرد. مسئله فقط سانتریفیوژ و درصد غنی‌سازی نیست؛ مسئله، شکاف عمیق در «نگاه» به ماهیت برنامه هسته‌ای ایران است.

ارسال نظرات
کیان
x