
روایتی از مدیریت فنی در دوران جنگ سایبری و قطعی اینترنت

زمانی که اینترنت در سراسر کشور فلج شده بود و فضای آنلاین بیش از هر زمان دیگری به یک میدان جنگ شبیه شده بود، احسان آراسته، یکی از مدیران فنی باتجربه در اکوسیستم دیجیتال ایران، که هماکنون مدیریت استراتژیک فنی گروه اسنپ را برعهده دارد، در این گفتگو از تجربهای انسانی، فنی و راهبردی در مواجهه با یکی از بیسابقهترین چالشهای زیرساختی کشور میگوید.
به گزارش اقتصادآنلاین، نام احسان آراسته، برای بسیاری از توسعهدهندگان و فعالان حوزه نرمافزار، یادآور تجربه، درایت و مدیریت در لحظات حساس است. او که حالا مسئولیت هدایت تیمهای فنی در یکی از پروژههای بزرگ بازار ایران را برعهده دارد، مسیری از کدنویسی، معماری نرمافزار، و مدیریت پروژه طی کرده تا امروز در جایگاهی بایستد که بتواند در روزهای جنگ ایران و اسرائیل، تیمهای خود را منسجم، فعال و پاسخگو نگه دارد. گفتوگو اقتصاد آنلاین با وی را دنبال کنید.
مسیر حرفهای شما چگونه بوده و چطور به جایگاه مدیریت تیمهای فنی رسیدید؟
من کارم را با برنامهنویسی در پروژههای کوچک شروع کردم. همیشه سعی میکردم فقط به کد زدن محدود نشوم و بفهمم آن چیزی که در حال ساختن آن هستم، چطور به درد کسبوکار میخورد. این ذهنیت باعث شد کمکم وارد بحثهای معماری نرمافزار و مدیریت پروژه شوم. بعد از مدتی، مسئولیت هدایت تیمهای فنی را به عهده گرفتم و وقتی وارد شرکتهایی شدم که در مقیاسهای بزرگ کار میکردند، فرصت پیدا کردم تیمهای چند ده نفره و حتی بزرگتر را مدیریت کنم. آنجا بود که یاد گرفتم چطور باید بین اهداف بیزینسی و اجرای فنی در شرایط پیچیدهای مثل بازار ایران تعادل برقرار کرد.
بعد از جنگ ایران و اسرائیل، چه بحرانهایی در تیمهای توسعه نرمافزار و زیرساخت فنی به وجود آمد؟ آسیبپذیرترین نقاط کجا بودند؟
بزرگترین چالشی که با آن روبهرو شدیم، بیثباتی اینترنت و قطعیهای پیشبینینشده بود. این موضوع نه فقط روی دسترسی کاربران، بلکه روی کار خود تیمهای توسعهدهنده هم اثر گذاشته بود. ارتباط بین مراکز داده، سرویسهای ابری و حتی تعامل داخلی تیمها مختل میشد. بیشترین آسیبپذیری مربوط به بخشهایی بود که به سرویسهای عمومی و بینالمللی وابسته بودند؛ چون با هر بار قطع ارتباط، عملاً کار آن بخش متوقف میشد.
بجز اختلال اینترنت، بزرگترین تهدید فنی در روزهای جنگ چه بود؟ چطور آن را مدیریت کردید؟
اصلیترین تهدید، وابستگی به سرویسهای خارجی بود؛ از CDN و DNS گرفته تا سرویسهای ابری و ابزارهای توسعه و مانیتورینگ. تحریمها و احتمال قطع دسترسی به این سرویسها عملاً مثل شمشیری بالای سر ما بود. برای همین خیلی سریع رفتیم سراغ طراحی سناریوهای جایگزین و آمادهسازی زیرساختهایی که اگر روزی ارتباط با خارج قطع شد، سرویسها روی زمین نمانند.
آیا مجبور به بازنگری در معماری نرمافزار یا فرآیندهای تیمی شدید؟ چه تغییراتی مهم بود؟
بله، ما ساختارهای متمرکز را بازنگری کردیم و به سمت معماریهای توزیعشده و غیرمتمرکز حرکت کردیم تا ضربهپذیری را کمتر کنیم. در تیمها هم روی اتوماسیون و فرآیندهای واکنش سریع (Incident Response) خیلی بیشتر تمرکز گذاشتیم. یکی از درسهای بزرگ این بحران این بود که سرویسها باید بتوانند مستقل از هم و بدون گره خوردن به نقاط متمرکز ادامه کار دهند.
آیا تیمهای فنی در ایام جنگ دورکار شدند؟ چطور این موضوع را مدیریت کردید؟
بله، بخش زیادی از تیم مجبور به دورکاری شد. اما تجربه به ما نشان داده بود که فقط با فرستادن آدمها به خانه کار حل نمیشود. برای همین سعی کردیم زیرساختهای ارتباطی داخلی را از سرویسهای عمومی مستقل کنیم. همچنین وظایف و مسئولیتها را کاملاً شفافسازی کردیم تا هر تیم بداند در شرایط بحران باید روی چه کاری متمرکز شود و چه کسی مسئول هر موضوعی است.
در مواجهه با موج مهاجرت نیروهای متخصص، چطور انسجام تیم فنی را حفظ کردید؟
برای نگه داشتن تیم در چنین شرایطی باید کاری کرد که افراد حس کنند حضورشان مهم است و دیده میشوند. من سعی کردم به تیمهایم نشان دهم که در این شرایط خاص، کارشان واقعاً تاثیرگذار است. علاوه بر آن، مشارکت دادن بچهها در تصمیمات و ایجاد شفافیت در برنامهها باعث شد حس تعلقشان بیشتر شود.
برای تابآورتر شدن اکوسیستم فنی کشور در برابر بحرانهای مشابه، چه نیازهایی باید تأمین شود؟
ما باید زیرساختهایی داشته باشیم که به اینترنت بینالملل وابسته نباشند؛ از CDN داخلی گرفته تا سرویسهای ابری و ابزارهای توسعه بومی. در کنار آن، فرهنگ DevOps و آمادگی برای مدیریت بحران باید در صنعت جا بیفتد. نیروی انسانی متخصص را هم باید با ایجاد محیط کاری امن و پایدار حفظ کرد و این فقط بحث حقوق نیست. مهمتر از همه، آموزش مدیران فنی برای مواجهه با بحرانهایی مثل این یک ضرورت جدی شده است.