
حسابداران آمریکا در برابر مهندسان چین/ جنگ قدرتی که کسی آن را نمیبیند

ذهنیتی که امروز بر شرکتها و استراتژیهای کلان آمریکا حاکم است، محصول یک انقلاب فکری نیمقرنی است. این ذهنیت، جهان را نه از دریچه یک کارگاه یا آزمایشگاه، بلکه از نگاه یک صفحه گسترده اکسل میبیند.
به گزارش اقتصادآنلاین، امیررضا اعطاسی، کارشناس ارشد مهندسی و مدیریت ساخت طی یادداشتی نوشت:
در یک اتاق معاملاتی غرق در نور آبی در وال استریت، اعداد با سرعتی سرسامآور بر روی مانیتورها میرقصند. ارزش، مفهومی انتزاعی است که در نوسانات میکروثانیهای قیمت سهام، بازده سهماهه و الگوریتمهای پیچیده تعریف میشود. اینجا، در قلب امپراتوری مالی آمریکا، ثروت با کلیک یک ماوس خلق و نابود میشود. همزمان، در آن سوی نیمکره، در شهر کوچک چانکای در پرو، یک جرثقیل غولپیکر نارنجیرنگ، محصول مهندسی چینی، یک کانتینر را با دقتی بینقص از روی یک کشتی عظیمالجثه بلند میکند. اینجا ارزش، ملموس و فیزیکی است: بتن، فولاد و لجستیک. این بندر ۳.۵ میلیارد دلاری، که برای دور زدن کانال پاناما و ایجاد یک مسیر تجاری مستقیم بین آمریکای جنوبی و شانگهای طراحی شده، یک واقعیت جدید و غیرقابلانکار بر روی نقشه جهان حک میکند.
این دو صحنه، صرفاً دو تصویر متفاوت از اقتصاد جهانی نیستند؛ آنها نماد دو فلسفه متضادند که در حال شکل دادن به قرن بیست و یکم هستند. رقابت واقعی بین ایالات متحده و چین، جنگی بر سر ناوهای هواپیمابر یا تعرفههای تجاری نیست، بلکه یک درگیری عمیقتر و بنیادیتر است: نبرد بین ذهنیت «حسابدار» آمریکایی و ذهنیت «مهندس» چینی. آمریکا در حال بهینهسازی ترازنامههای موجود است؛ چین در حال ساختن داراییهای جدید. و در جهانی که به سرعت به سمت واقعیتهای سختِ منابع کمیاب، زنجیرههای تأمین فیزیکی و قدرت صنعتی بازمیگردد، این شکاف فلسفی به بزرگترین آسیبپذیری استراتژیک آمریکا تبدیل شده است.
ذهنیت حسابدار: پیروزی مالیسازی
ذهنیتی که امروز بر شرکتها و استراتژیهای کلان آمریکا حاکم است، محصول یک انقلاب فکری نیمقرنی است. این ذهنیت، جهان را نه از دریچه یک کارگاه یا آزمایشگاه، بلکه از نگاه یک صفحه گسترده اکسل میبیند. از دهه ۱۹۷۰، با ظهور تئوریهای میلتون فریدمن، یک ایده رادیکال به تدریج به یک اصل اقتصادی غیرقابلچالش تبدیل شد: تنها هدف یک شرکت، «حداکثرسازی ارزش برای سهامداران» (MSV) است. این فلسفه، تصمیمگیریهای استراتژیک را به نفع افزایش کوتاهمدت قیمت سهام منحرف میکند، حتی اگر به قیمت تضعیف رقابتپذیری بلندمدت ملی تمام شود.
فشار بیامان برای رسیدن به اهداف سود سهماهه، شرکتهای آمریکایی را در یک «تردمیل به سوی تباهی» قرار داده است. تحقیقات نشان میدهد که اکثریت قاطع مدیران مالی اعتراف میکنند که برای هموار کردن درآمدهای کوتاهمدت، ارزش بلندمدت را قربانی خواهند کرد. این معضل آنقدر جدی است که چهرههای برجستهای مانند وارن بافت و جیمی دایمون، خواستار کنار گذاشتن گزارشدهی فصلی سود شدهاند، با این استدلال که این امر «منجر به تمرکز ناسالم بر سودهای کوتاهمدت به قیمت استراتژی بلندمدت، رشد و پایداری میشود».
هیچچیز بهتر از پدیده بازخرید سهام، اولویتهای ذهنیت حسابدار را نشان نمیدهد. شرکتهای آمریکایی تا اوت ۲۰۲۵ بیش از ۱ تریلیون دلار صرف خرید سهام خود کردند- سریعترین سرعتی که تاکنون ثبت شده است. این یک انتخاب صریح برای عدم سرمایهگذاری تریلیونها دلار در ساخت کارخانههای جدید، توسعه فناوریهای نوین یا آموزش نیروی کار است. هزینه فرصت این تصمیم، سرسامآور است. به عنوان مثال، ۱۴ شرکت دارویی پیشرو بین سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰، مبلغ ۵۷۷ میلیارد دلار صرف بازخرید سهام و سود سهام کردند- مبلغی که ۵۶ میلیارد دلار بیشتر از هزینهای است که برای تحقیق و توسعه صرف کردهاند.
شرکت |
ارزش بازار (تقریبی) |
بازخرید اعلامشده (۲۰۲۵) |
بازخرید به درصد ارزش بازار |
هزینه تحقیق و توسعه (آخرین سال مالی) |
هزینه سرمایهای (آخرین سال مالی) |
Apple |
3.5 تریلیون دلار |
100 میلیارد دلار |
2.8% |
30 میلیارد دلار |
23 میلیارد دلار |
Alphabet |
2.8 تریلیون دلار |
70 میلیارد دلار |
2.5% |
45 میلیارد دلار |
32 میلیارد دلار |
Nvidia |
4.2 تریلیون دلار |
60 میلیارد دلار |
1.4% |
8.7 میلیارد دلار |
2.5 میلیارد دلار |
JPMorgan Chase |
820 میلیارد دلار |
50 میلیارد دلار |
6.1% |
N/A |
15 میلیارد دلار |
Goldman Sachs |
221 میلیارد دلار |
40 میلیارد دلار |
18.1% |
N/A |
3 میلیارد دلار |
Pfizer |
160 میلیارد دلار |
5 میلیارد دلار |
3.1% |
10.5 میلیارد دلار |
3 میلیارد دلار |
Amgen |
170 میلیارد دلار |
10 میلیارد دلار |
5.9% |
4.8 میلیارد دلار |
1 میلیارد دلار |
منبع Birinyi Associates و Bloomberg و S&P Global
ذهنیت مهندس: طرحی برای برتری جهانی
در مقابل وسواس حسابدارانه آمریکا برای بهینهسازی، چین یک استراتژی کاملاً متفاوت را دنبال میکند: یک طرح مهندسیشده، بلندمدت و عمیقاً فیزیکی برای بازسازی اقتصاد جهانی به نفع خود. سنگ بنای این فلسفه، طرح «ساخت چین ۲۰۲۵» (MIC2025) است؛ یک برنامه جامع دولتی برای ارتقای کل پایگاه صنعتی چین از یک مونتاژکار ارزانقیمت به یک قدرت فناوری پیشرفته. اهداف این طرح صریح و استراتژیک هستند: رسیدن به ۷۰٪ خودکفایی در مواد و قطعات اصلی تا سال ۲۰۲۵ و تسلط بر زنجیرههای ارزش جهانی.
اگر MIC2025 نقشه داخلی مهندس است، ابتکار «کمربند و راه» (BRI) بیان جهانی آن است. این یک استراتژی برای سیمکشی مجدد فیزیکی تجارت، لجستیک و زیرساختهای جهانی حول یک مرکز جدید و چینیمحور است. تا به امروز، تعاملات تجمعی در این ابتکار از ۱.۳ تریلیون دلار فراتر رفته است. در آفریقا، شرکتهای چینی بیش از ۱۰۰,۰۰۰ کیلومتر جاده، ۱,۰۰۰ پل و نزدیک به ۱۰۰ بندر ساخته یا ارتقا دادهاند. راهآهن آدیس آبابا-جیبوتی زمان حملونقل را از سه روز به ۱۲ ساعت کاهش داده است.
اما شاید هیچ پروژهای بهتر از بندر چانکای در پرو، جسارت استراتژیک مهندس را به تصویر نکشد. این پروژه یک شاهکار ژئوپلیتیک است که هدف آن تبدیل شدن به قطب اصلی لجستیک بین آمریکای جنوبی و آسیا، کاهش زمان حملونقل تا ۲۰ روز و دور زدن نفوذ ایالات متحده در کانال پاناما است. ۶۰٪ از این بندر متعلق به شرکت دولتی چینی COSCO Shipping است که حق انحصاری بهرهبرداری از آن را دارد این بندر به طور استراتژیک به عنوان نقطه خروج اصلی منابع معدنی عظیم پرو- که برای صنایع MIC2025 چین حیاتی هستند - عمل خواهد کرد.
نام پروژه |
مکان |
نوع |
هزینه/سرمایهگذاری تخمینی |
نهاد اصلی چینی |
ارزش استراتژیک |
بندر چانکای |
پرو |
بندر آب عمیق |
3.5 میلیارد دلار |
COSCO Shipping |
ایجاد قطب لجستیک آمریکای جنوبی-آسیا؛ دور زدن کانال پاناما؛ دسترسی به مواد معدنی |
راهآهن آدیس آبابا-جیبوتی |
اتیوپی/جیبوتی |
راهآهن برقی |
4.5 میلیارد دلار |
CCECC, CREC |
اتصال کشور محصور در خشکی اتیوپی به دریا؛ کنترل مسیر تجاری استراتژیک |
بندر مرکزی الحمادانیه |
الجزایر |
بندر آب عمیق |
6 میلیارد دلار (تخمین) |
CSCEC, CHEC |
ایجاد بزرگترین بندر در غرب مدیترانه؛ دروازه تجاری به آفریقا و اروپا |
راهآهن مومباسا-نایروبی |
کنیا |
راهآهن |
3.2 میلیارد دلار |
CRBC |
ستون فقرات کریدور حملونقل شرق آفریقا؛ اتصال بندر به پایتخت |
راهآهن سریعالسیر جاکارتا-باندونگ |
اندونزی |
راهآهن سریعالسیر |
7.3 میلیارد دلار |
China Railway |
نمایش فناوری پیشرفته چین؛ تقویت نفوذ در بزرگترین اقتصاد آسیای جنوب شرقی |
بندر پیرائوس |
یونان |
بندر کانتینری |
1.5 میلیارد دلار (سرمایهگذاری) |
COSCO Shipping |
دروازه اصلی چین به اروپا؛ کنترل یک قطب لجستیک کلیدی در مدیترانه |
منبع World Bankو Council on Foreign Relations (CFR)
برخورد: جایی که بتن با سرمایه روبرو میشود
این دو مدل ذهنی در صحنه جهانی با یکدیگر در حال برخورد هستند و نتایج آن به طور فزایندهای به نفع مهندس تمام میشود. مدل ایالات متحده (حسابدار) توسط بخش خصوصی رهبری میشود، با انگیزه سودآوری، و فاقد یک فشار اقتصادی استراتژیک و هماهنگ دولتی است. در مقابل، مدل چین (مهندس) توسط دولت پشتیبانی میشود، با انگیزههای سیاسی، و دسترسی استراتژیک را بر سودآوری فوری ترجیح میدهد.
نتیجه این است که چین به بزرگترین شریک تجاری دوجانبه و اعتباردهنده آفریقا تبدیل شده است. یک شرکت خصوصی آمریکایی نمیتواند با یک شرکت دولتی چینی در یک پروژه زیربنایی بزرگ رقابت کند، اگر شرکت چینی مایل به پذیرش زیان مالی برای دستیابی به یک دستاورد استراتژیک برای پکن باشد. واقعیت نوظهور این است که کنترل مهندس بر دنیای فیزیکی، به او اهرمی بر دنیای انتزاعی حسابدار میدهد. کنترل بر تولید باتریهای خودروهای الکتریکی از نظر استراتژیک قدرتمندتر از کنترل بر تجارت سهام شرکتهای خودروسازی است. مالکیت یک بندر اهرم بیشتری نسبت به تأمین مالی محموله ایجاد میکند.
نتیجهگیری: یک رنسانس آمریکایی یا یک افول حسابشده؟
بزرگترین آسیبپذیری استراتژیک آمریکا یک شکاف موشکی نیست، بلکه یک «شکاف ذهنیتی» است. وسواس به انتزاع مالی و بهینهسازی کوتاهمدت، ملتی را ایجاد کرده است که در محاسبه ارزش، درخشان است اما نحوه ساختن آن را فراموش کرده است.
ایالات متحده اکنون خود را در موقعیتی واکنشی مییابد و تلاش میکند با استفاده از ابزارهای حسابدارانه (مانند قانون تراشهها) پایگاه صنعتی فیزیکی را بازسازی کند که ذهنیت حسابدار طی دههها آن را برچیده بود. این تلاشی برای جبران عقبماندگی در بازیای است که قوانین آن را مهندس نوشته است. راهحل، فراتر از اصلاحات سیاستی است؛ مشکل، فرهنگی است. اگر ایالات متحده به عنوان ملت حسابداران به فعالیت خود ادامه دهد در حالی که رقیب اصلیاش به عنوان ملت مهندسان عمل میکند، کنترل دنیای فیزیکی—بنادر، معادن، کارخانهها و مسیرهای تجاری—را واگذار خواهد کرد. و آنگاه درخواهد یافت که تمام ثروت مالیاش نمیتواند حاکمیت استراتژیکش را بازخرید کند. انتخاب بین مدلهای مختلف اقتصادی نیست، بلکه بین آیندهای مبتنی بر ساختن و آیندهای مبتنی بر افول است.