فرمانده آمریکایی اسرار مهم حمله آمریکا به ایران را افشا کرد

جیسون آرماگوست، فرمانده ارشد در ستاد فرماندهی تهاجم جهانی نیروی هوایی آمریکا، در گفتوگو با شبکه CBS جزئیات تازهای از حملات ماه ژوئن بمبافکنهای B-2 به تأسیسات هستهای ایران — موسوم به «عملیات چکش نیمهشب» — را فاش کرد. به گفته او، این عملیات بدون هیچگونه خطا و بهصورت «بینقص» اجرا شده است. انتشار این اظهارات در حالی صورت میگیرد که تحلیلگران نظامی درباره پیامدهای منطقهای و سیاسی چنین حملاتی هشدار دادهاند.
به گزارش اقتصاد آنلاین، جیسون آرماگوست، فرماندهای که به گفته خودش دستور اجرای حمله به تاسیسات هستهای ایران را از طرف رئیسجمهور دونالد ترامپ دریافت کرده بود، جزئیاتی از نقش جنگندههای رادارگریز و سامانههای پشتیبان در این عملیات را تشریح کرد و عملیات را «بینقص» خواند. به گفته او، درجه بالای رادارگریزی بمبافکنهای B-۲ و روش محافظت از این توانمندیها نقش محوری در موفقیت ماموریت داشت.
رادارگریزی؛ محور راهبردی و محافظت از فناوری
آرماگوست در گفتوگو بر اهمیت مداوم و فزاینده رادارگریزی تأکید کرد و گفت که این ویژگی ناشی از ترکیب طراحی بدنه، مواد ساخت و تاکتیکهای عملیاتی است؛ بنابراین نیروهای مسلح آمریکایی بهدقت از تکنیکها و دادههای مربوط به رادارگریزی محافظت میکنند تا این مزایا «به دست دیگران نیفتد». این موضع نشان میدهد که واشینگتن نه تنها از موفقیت تاکتیکی سخن میگوید، بلکه نگران هزینههای راهبردی افشای ظرفیتهای حساس خود نیز هست.
«وقتی عملیات شروع شد، اطمینان بالا بود»
فرمانده یادآور شد که از لحظه آغاز عملیات اعتماد بالایی به موفقیت وجود داشت و اشاره کرد که در این مأموریت بمبافکنهای B-۲ تنها نبودهاند: هواپیماهای رادارگریز تهاجمی F-۲۲ و F-۳۵ نقش اسکورت و پشتیبانی را ایفا کردند؛ سازوکاری که هم ایمنی پرواز را بالا برد و هم لایههای متعددی از پوشش هوایی ایجاد کرد. این همپوشانی پلتفرمها نمونهای از تلفیق توانمندیهای پیشرفته برای کاهش ریسک عملیاتهای دوربرد است.
۳۶ ساعت پرواز — برد، زمانبندی و پیامدهای عملیاتی
طبق گزارشها، در عملیات ماه ژوئن هفت فروند B-۲ از پایگاه وایتمن در میزوری برخاستند، مأموریتی طولانی (حدود ۳۶ ساعت نوبتی برای برخی گزارشها) را انجام دادند، هدفگیریِ تاسیسات کلیدی هستهای ایران را اجرا کردند و سپس به پایگاه بازگشتند. این ماموریت از منظر لجستیکی و فنی، نمونهای نادر از عملیات دوربرد و همزمانِ پرداخت شده به برنامهریزی سوختگیری هوایی، تعویض خدمه و هماهنگی گسترده هوافضایی است؛ اما همین ویژگیها همچنین سؤالهایی درباره فشار بر نیروی بمبافکنهای محدود و ضرورت افزایش ظرفیت تولید (مانند شتاببخشی به برنامه B-۲۱) پیش میکشد.
بمبهای سنگرشکن ۱۳.۶ تنی (MOP) — توان نفوذ و پیام نظامی
در این حملات از بمبهای سنگرشکن بسیار سنگین موسوم به Massive Ordnance Penetrator (GBU-۵۷/MOP) استفاده شد — تسلیحاتی که برای نفوذ به سازههای عمیق و مستحکم طراحی شدهاند. به کارگیری این مهمات، هم پیام استراتژیکِ توانایی هدفگیری زیرساختهای هستهای تحویل میدهد و هم نشاندهنده تمرکز ایالات متحده بر ابزارهای دقیق برای تخریب سازههای سختافزاری است. در عین حال، استفاده عملیاتی از چنین بمبهایی بازتابدهنده مسیر راهبردی واشینگتن در تقابل با تاسیسات محافظتشده و پوشیده است.
نگاهی تحلیلی به پیامدها
پیام تاکتیکی و راهبردی: آنچه آرماگوست «بینقص» خواند، بهمعنای دستیابی آمریکا به هدف فوری عملیات است؛ اما افشای جزئیات (حتی در سطح کلی) ممکن است واکنش و عکسالعملهای تکنیکی رقیب را تسریع کند. در کنار آن، نمایش توانِ عملیاتیِ دوربرد و توان لجستیکی، پیامی به بازیگران منطقهای و بینالمللی است که ظرفیتهای نظامی و اختیار تصمیمگیری واشینگتن را تقویت میکند.
فشار بر نیروی بمبافکن و ضرورت نوسازی: به کارگیری یکباره درصد قابلتوجهی از ناوگان B-۲ نشان داد که داشتن شمار محدود بمبافکنهای پیشرفته میتواند بازدارندگی را در کوتاهمدت تقویت کند ولی در بلندمدت نیاز به افزایش ظرفیت (همچون B-۲۱) و تنوعسازی پلتفرمها را پررنگ میسازد.
پیامدهای منطقهای و دیپلماتیک: حملاتی از این دست احتمال تشدید تنش منطقهای را بالا میبرد و فضای دیپلماتیک را پیچیدهتر میسازد؛ خصوصاً اگر تهران یا متحدان منطقهای واکنشهای تلافیجویانه یا افزایش فعالیت غیرمستقیم (پیشبرد توان موشکی، سایبری یا نیابتی) را انتخاب کنند. تحلیلگران هشدار دادهاند که موفقیت تاکتیکی لزوماً به ثبات استراتژیک منجر نمیشود و باید در کنار عملیات نظامی، راهکارهای دیپلماتیک برای کاهش خطر تشدید در نظر گرفته شود.