
محمود دولتآبادی: سانسور تقوایی را کنار زد

دولتآبادی گفت: بهنظرم تقوایی ظرفیتهای بیشتری داشت ولی متأسفانه شرایط اجتماعی ما در این سالها و موانع که بیشتر متوجه دوستان سینمایی است مانند سانسور در مراحل مختلف، به نحوی آقای تقوایی را کنار زد. او هم که از نظر تن و توش بنیه زیادی نداشت. بنابراین تباهی یک شخصیت هنری مانند ناصر تقوایی از ۲۰ سال پیش شروع شد. من هم کمابیش در جریان احوالش بودم.
محمود دولتآبادی ناصر تقوایی را کارگردان دانا و موفقی میخواند و به دورهای که از آن سربرآوردند اشاره کرده و میگوید: ما داریم تمام میشویم و حیف شد که شرایط اجازه نداد آدمهایی که در این دوره پدید آمده بودند با یکدیگر کار کنند.
به گزارش ایسنا، این نویسنده پیشکسوت در پی درگذشت ناصر تقوایی، فیلمساز مطرح کشورمان که تجربه داستاننویسی هم داشت، بیان کرد: تقوایی هنرمند ارزندهای بود. من داستانهای او را خوانده بودم که دیدمش و با او درباره کتاب صحبت کردم. جوان بود و نوشتههایش تصویری بود و همین تصویری بودن او را به سمت سینما هدایت کرد و چه خوب شد که به سینما رفت. تقوایی کارگردان موفق و دانایی بود.
او سپس ادامه داد: بعد از ماجراهایی که در دوره قبل از انقلاب برایم پیش آمد و کارم به بازداشت کشیده شد، روابط ما کم و بعد قطع شد، البته ارتباطمان زیاد هم نبود. بعد از انقلاب هم گهگاه همدیگر را دیدیدم. یکبار اتفاقا او را دعوت کردم و به بیرون شهر رفتیم تا از او بپرسم چه کسی پیشنهاد کرد که شما «دایی جان ناپلئون» را بسازید؟ خب «دایی جان ناپلئون» نمایش مُسلسلی بود که همه مردم ایران دیدند. گفت: والله خود آقایان! گفتم: یعنی چه؟ گفت: آقای گرگین این کتاب را به من داد و گفت از طرف آقای رئیس تلویزیون است.
من داشتم میرفتم اهواز. گفت این کتاب را در راه بخوان. من هم خواندم. زمانی که برگشتم، گفت: بهنظرت چطور میرسد؟ گفتم: کتاب خوبی است. گفتند: میتوانی آن را فیلم کنی؟ گفتم: بله؛ و شروع کردم فیلم کردن. قصدم از این سؤال این بود که بدانم چه کسانی پشت سیاست این سریال بودند که توانست زندگی دربار را در آن زمان با آن بیان شیرین مضحکه کند؟ دیدم خود آقایان بودند. این سریال خیلی موفق بود.
دولتآبادی خاطرنشان کرد: بهنظرم تقوایی ظرفیتهای بیشتری داشت ولی متأسفانه شرایط اجتماعی ما در این سالها و موانع که بیشتر متوجه دوستان سینمایی است مانند سانسور در مراحل مختلف، به نحوی آقای تقوایی را کنار زد. او هم که از نظر تن و توش بنیه زیادی نداشت؛ بنابراین تباهی یک شخصیت هنری مانند ناصر تقوایی از ۲۰ سال پیش شروع شد. من هم کمابیش در جریان احوالش بودم.
او سپس با اشاره به دیدارهای گاهگاه خود با تقوایی گفت: یکی دوبار هم او را دیدم و به خانه رساندمش و یکبار درباره رودکی صحبت کردیم. ایشان گفت با هم درباره رودکی کار کنیم. گفتم من اهل تحقیق نیستم. بحث بر این بود که زبان رودکی نمیتواند ناگهانی متولد شده باشد
محمود دولتآبادی در ادامه گفتوگو با ایسنا درباره اینکه ناصر تقوایی میخواست فیلمی از رمان «جای خالی سلوچ» او بسازد گفت: به من گفت طرح «جای خالی سلوچ» را بنویس و به من بده تا برای ساختن آن فکر کنم. گفتم: ناصر من مینویسم ولی تو نمیتوانی این کار را بکنی، برای اینکه دشوار است. قسمتهایی که عباس با شتر کار دارد، سنگین است. ولی نوشتم و طرح را به او دادم. البته انجام نگرفت. به هر حال دیگر نپرسیدم چرا انجام نگرفت. متأسفانه نشد. اگر تواناییاش را میداشت در زمانی که نیرو داشت، بهترین کارگردان برای ساختن این اثر بود. بههرحال طرح موجود است و «مرضیه» (وفامهر، همسر ناصر تقوایی) میتواند آن را در آرشیو تقوایی پیدا کند، زیرا آن را از تقوایی نگرفتم.
این داستاننویس در پایان خاطرنشان کرد: دورهای که گذشت، و ماها داریم به آخر میرسیم، حیف شد که شرایط اجازه نداد آدمهایی که در این دوره پدید آمده بودند با یکدیگر کار کنند؛ فرقی نمیکند گلشیری با کیارستمی، کیارستمی با فلان نویسنده، دولتآبادی با تقوایی و تقوایی با آن نویسنده. نشد. بین هنرمندان و اهل خلاقیت چنان تفرقهای ایجاد شد که آدمها متاسفانه نتوانستند یکدیگر را از آنچه که هستند تکمیلتر کنند. غبنی است که ما داریم. حیف شد. یادش گرامی.