
سازمان بورس مقصر اصلی عرضه نشدن «دیجیکالا»/ انصراف «دیوار» جان بازار را گرفت

فرشید شکرخدایی در گفتوگو با خبرنگار اقتصاد آنلاین به عرضه نشدن شرکتهایی مانند دیجیکالا و سینما تیکت پرداخت و گفت: منصرف شدن مدیرعامل دیوار از ورود به بورس، ناشی از رد صلاحیت بنیانگذار و موانع امنیتی است که این امر اعتماد به بازار را کاهش میدهد و بازار را کمجان میکند. این رفتارها سیگنال منفی به سرمایهگذاران میدهد و نشاندهنده مشکلات ساختاری در پذیرش شرکتهای دیجیتال است.
اقتصاد آنلاین، آرمان هنرکار؛ «اگر نمیخواستیم وارد بورس شویم چرا ۵ سال برایش جنگیدیم؟»؛ این جمله واکنش چند ماه پیش مجید رضوی، مدیرعامل هلدینگ هزار دستان در پاسخ به ادعای معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری بود که میگفت «دیوار» مشکلی برای بورسیشدن ندارد و اگر تا امروز وارد بورس نشده، به دلیل بیمیلی خود این شرکت است. همچنین مدت بسیار زیادی از پذیرش دیجیکالا در بورس میگذرد و هنوز خبری از عرضه آن نیست و سینما تیکت نیز مدتهاست که در انتظار عرضه است و مشاور عرضه آن نیز تا به امروز دو بار نوید عرضه داده، اما آن هم در بلاتکلیفی به سر میبرد. در همین راستا اقتصاد آنلاین به سراغ فرشید شکرخدایی، یکی از حامیان قدیمی بخش خصوصی و رییس کمیسیون سرمایه گذاری و تامین مالی اتاق ایران رفت و با وی درمورد این موضوع و سایر مسائلی که ذهن فعالان اقتصادی کشور را مشغول کرده به گفتوگو پرداخت.
عرضه اولیه برخی شرکتها مانند دیجیکالا و سینماتیکت مدت هاست که به تعویق افتاده، از نظر شما مقصر این اتفاق چه کسی هست؟
تعویق عرضه اولیه شرکتهایی مانند دیجیکالا و سینماتیکت عمدتاً ناشی از چالشهای ارزشگذاری، مشکلات پذیرش در بورس و شرایط ناپایدار بازار است. برای دیجیکالا، پذیرش انجام شده، اما ارزشگذاری داراییها و تحریمها مانع اصلی بوده است. سینماتیکت نیز آماده عرضه است، اما بوروکراسی و تایید فرابورس تاخیر ایجاد کرده. مقصر اصلی را میتوان سازمان بورس و سیاستگذاران دانست که فرآیندها را پیچیده کردهاند، هرچند شرایط اقتصادی کلی نیز نقش دارد.
درمورد منصرف شدن مدیرعامل دیوار از بورسی کردن شرکت، بسیاری معتقدند که این رفتارها بازار را کم جان میکند، شما چه تحلیلی دارید؟
منصرف شدن مدیرعامل دیوار از ورود به بورس، ناشی از رد صلاحیت بنیانگذار و موانع امنیتی است که این امر اعتماد به بازار را کاهش میدهد و بازار را کمجان میکند. این رفتارها سیگنال منفی به سرمایهگذاران میدهد و نشاندهنده مشکلات ساختاری در پذیرش شرکتهای دیجیتال است. تحلیل من این است که چنین تصمیماتی رشد بازار را کند کرده و نیاز به بازنگری در رویکردهای حاکمیتی دارد تا اکوسیستم دیجیتال تقویت شود.
به نظر میرسد رغبت برای تامین مالی از بازار کاهش پیدا کرده، تحلیل شما چیست؟
بله، رغبت برای تامین مالی از بازار سرمایه کاهش یافته و این امر ناشی از ناترازیها، عدم ثبات اقتصادی و ریسکهای سیاسی است. تحریمها و نوسانات ارزی، سرمایهگذاران را محتاط کرده و بازار را پرریسک جلوه میدهد. همچنین، ناترازی انرژی و بانکی، اعتماد به بازار را کاهش داده و شرکتها ترجیح میدهند از روشهای جایگزین مانند وامهای بانکی استفاده کنند، هرچند این روشها نیز با چالشهایی همراه است. تحلیل من این است که بدون اصلاحات ساختاری، این روند ادامه خواهد یافت و بازار سرمایه نقش کمرنگتری در تامین مالی ایفا خواهد کرد.
یکی از مشکلات مهم این روزهای کشور ما ناترازی است، این موضوع چقدر بازار سرمایه را تحت تاثیر خود قرار داده؟
ناترازیها، به ویژه در حوزه انرژی، تاثیرات گستردهای بر بازار سرمایه گذاشته و منجر به کاهش تولید صنعتی، افت سودآوری شرکتهای بورسی و کاهش ارزش سهام شده است. برای مثال، ناترازی انرژی باعث قطع برق و گاز صنایع بزرگ مانند فولاد، پتروشیمی و سیمان میشود که این امر تولید را کاهش داده و در بلندمدت به رکود بازار سرمایه منجر میگردد. بر اساس گزارشها، این ناترازیها سودآوری صنایع انرژیبر را تحت تاثیر قرار داده و شاخص بورس را در ماههای اخیر کاهش داده است. همچنین، ناترازی بانکی و بودجهای به افزایش تورم و کاهش سرمایهگذاری منجر شده که بازار سرمایه را بیش از پیش آسیبپذیر کرده است. در مجموع، این عوامل میتوانند رشد GDP را کند کرده و بازار سرمایه را به سمت انقباض سوق دهند، به طوری که شرکتهای بورسی با کاهش درآمد و افزایش هزینهها مواجه هستند.
مقصر اصلی ناترازی داخل ایران را چه افرادی است؟
ناترازی در اقتصاد ایران، که شامل حوزههای بودجه، انرژی، بانکداری و مسکن میشود، نتیجه ترکیبی از سیاستهای ناکارآمد دولتی، تحریمهای بینالمللی و سوءمدیریت ساختاری است. بر اساس تحلیلها، ریشه اصلی این ناترازیها به دهههای گذشته بازمیگردد و نمیتوان آن را تنها به یک دولت یا فرد خاص نسبت داد، بلکه پدیدهای مانند "بیماری هلندی" (وابستگی بیش از حد به درآمدهای نفتی و واردات) نقش کلیدی داشته است. همچنین، تحریمهای بانکی و مالی که منابع لازم برای توسعه زیرساختها را محدود کرده، عامل مهمی است. مقصران اصلی را میتوان سیاستگذاران اقتصادی دانست که به جای سرمایهگذاری پایدار، بر مداخلات کوتاهمدت تکیه کردهاند، هرچند از سال ۱۳۹۱ با تشدید تحریمها، این ناترازیها آشکارتر شد. در حوزه انرژی، عدم سرمایهگذاری کافی در توسعه زیرساختها توسط وزارتخانههای مربوطه، مانند وزارت نیرو، نیز سهم عمدهای دارد. در نهایت، این مسئله ساختاری است و نیاز به اصلاحات اساسی دارد، نه انگشت اتهام به سوی افراد خاص.
با ادامه روند فعلی میتوان به شرکتهای بورسی که درگیر ناترازی هستند، دل خوش کرد؟
با ادامه روند فعلی، چشمانداز مثبتی برای شرکتهای بورسی درگیر ناترازی وجود ندارد، زیرا این مسئله ساختاری است و بدون اصلاحات اساسی، منجر به کاهش سودآوری و حتی ورشکستگی میشود. شرکتهای انرژیبر مانند پتروشیمیها و فلزات، با ناترازی گاز و برق، تولید خود را از دست میدهند که این امر سهامداران را با زیان مواجه میکند. تحلیلها نشان میدهد که بدون سیاستهای حمایتی، بازار سرمایه نمیتواند بهبود پیدا کند و شرکتها با چالشهای بیشتری روبهرو خواهند شد. بنابراین، دل خوش کردن به این شرکتها بدون تغییرات، ریسک بالایی دارد و سرمایهگذاران باید به سمت گزینههای پایدارتر حرکت کنند.
به نظرتان با توجه به ناترازیهای شدید، چه اتفاقاتی در پیش است و صنایع و مردم قرار است چه روزهایی را تحمل کنند؟
با ادامه ناترازیها، پیشبینی میشود رکود اقتصادی عمیقتر شود، تورم افزایش یابد و بیکاری گسترش پیدا کند. صنایع با کاهش تولید و تعطیلی مواجه خواهند شد، در حالی که مردم با افزایش هزینهها و کاهش قدرت خرید روبهرو میشوند. این بحران میتواند به مهاجرت نیروی کار و ناآرامیهای اجتماعی منجر شود، مگر اینکه اصلاحات سریع انجام گیرد.
بورس انرژی دردی از ناترازی دوا میکند؟
بورس انرژی میتواند نقش کلیدی در حل ناترازی داشته باشد، زیرا با ایجاد بازار شفاف و کارآمد، تامین مالی پروژهها را تسهیل کرده و ناترازی انرژی را کاهش میدهد. این بورس با جذب سرمایهگذاری و تنظیم عرضه و تقاضا، راهکاری پایدار برای مشکلات ساختاری ارائه میدهد.
شما همیشه یکی از حامیان سر سخت بازار آزاد بودهاید، به نظرتان خودروسازی ما میتواند روزی را ببیند که از قیمتگذاری دستوری رها شود؟
بله، خودروسازی ایران میتواند از قیمتگذاری دستوری رها شود، اما این امر نیازمند اصلاحات ساختاری مانند خصوصیسازی واقعی و حذف مداخلات دولتی است. قیمتگذاری دستوری منجر به زیاندهی شرکتها و کاهش کیفیت شده، و رهایی از آن با آزادسازی تدریجی و نظارت بر بازار امکانپذیر است. به عنوان حامی بازار آزاد، اعتقاد دارم این تغییر میتواند رقابت را افزایش دهد و صنعت را نجات بخشد؛
به عنوان آخرین پرسش، راه نجات بازار سرمایه را چه میدانید؟
راه نجات بازار سرمایه در اصلاحات ساختاری مانند کاهش مداخلات دولتی، ثبات متغیرهای کلان و جذب سرمایه خارجی نهفته است. همچنین، توسعه ابزارهای مالی و حذف یارانههای انرژی برای کاهش ناترازی ضروری است. این اقدامات میتواند اعتماد را بازگرداند و بازار را به سمت رشد سوق دهد.