به آتش کشیدن زن جوان در قمارخانه
مرد جوانی که متهم است با ریختن بنزین، یک قمارخانه را به آتش کشیده و باعث مرگ یک زن جوان شده، ادعا کرد که قصد کشتن او را نداشته است.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از همشهری آنلاین، اواخر آبان سال گذشته خبر آتشسوزی یک خانه در حوالی خیابان دماوند تهران به آتشنشانی اعلام شد. وقتی امدادگران موفق به خاموش کردن آتش شدند، جسد سوخته زنی جوان را در خانه پیدا کردند و موضوع به پلیس اعلام شد.
همچنین مشخص شد غیر از این زن حدود ۸ نفر دیگر نیز در این خانه بودهاند که برخی موفق به فرار شده و چند نفر دیگر نیز دچار سوختگی شده بودند. از سوی دیگر، با تأیید عمدی بودن آتشسوزی و حضور پلیس در محل حادثه، مشخص شد خانه مورد نظر پاتوق معتادان و خلافکاران بوده است و در آنجا قمار هم میکردند.
شلیک مرگبار شوهر به زن جوان در آرایشگاه
در ادامه تحقیقات تخصصی پلیس مشخص شد مرد جوانی که خودش نیز سوخته و عامل آتش زدن خانه بود، بازداشت شد و در بازجوییها گفت: قصدم ترساندن مقتول بود و نمیخواستم خانه را آتش بزنم.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای محاکمه متهم به شعبه ۳ دادگاه کیفری تهران رفت. در جلسه محاکمه مادر مقتول برای متهم درخواست قصاص کرد.
سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: من و مقتول همدیگر را میشناختیم. اغلب در آن خانه که پاتوق خلافکاران بود، همدیگر را میدیدیم. ظاهرا مقتول چند روز قبل از این حادثه با یکی از دوستانم به نام کیوان قمار کرده و لپتاپش را به او باخته بود. هرچه به کیوان میگفت لپتاپ را پس بدهد، دوستم قبول نمیکرد.
از طرفی من اغلب خودرو کیوان را میگرفتم و کارهایم را با آن انجام میدادم. روز حادثه کیوان به من گفت مقتول سوییچ ماشین او را برداشته و گفته تا لپتاپم را ندهی، سوییچ را پس نمیدهم. من و کیوان هر دو سابقهدار هستیم و کیوان حتی زندانی رأی باز بود.
روز حادثه کیوان به من گفت برویم پاتوق تا سوییچ را از آن زن بگیریم. من هم قبول کردم و رفتیم. وقتی به آنجا رسیدیم، با دیدن او گفتم چرا سوییچ را پس نمیدهی که ناگهان به من فحاشی کرد. خیلی عصبانی شدم و گفتم اگر سوییچ را ندهی، آتشت میزنم. او هم گفت جرأتش را نداری.
بعد من از خانه بیرون رفتم و از باک موتورم بنزین کشیدم و به خانه برگشتم. چون هوا سرد بود، بخاری داخل اتاق روشن بود. داشتم او را تهدید میکردم که ناگهان بنزین روی بخاری ریخت و منفجر شد. با دیدن آن زن که آتش گرفته بود میخواستم نجاتش دهم، اما خودم هم سوختم.
متهم اظهار کرد: من اتهام قتل را قبول ندارم، چون ناخواسته این اتفاق افتاد.
در ادامه قاضی پرسید: اگر قصد آتش زدن او را نداشتی، چرا با خودت به جای بنزین آب نبرده بودی؟
متهم گفت: عقلم نرسید.
با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.






