تولد آگاه
وی ایکس اکستریم
کیان.
x
فشارسنج
منطه
صراف
فلای تو دی
۲۵ / آبان / ۱۴۰۴ ۱۰:۰۷

پس‌لرزه اظهارات علم‌الهدی درباره محدودیت فضای مجازی/مدیریت فضای مجازی نیازمند فهم زمین شبکه‌ای است

پس‌لرزه اظهارات علم‌الهدی درباره محدودیت فضای مجازی/مدیریت فضای مجازی نیازمند فهم زمین شبکه‌ای است

سخنان مطرح‌شده درباره «ممنوع کردن آزادی تولید محتوا» بازتاب اصرار بر حفظ منطق درختی حکمرانی است؛ منطقی که تولید روایت را در مرکز متمرکز می‌داند و کنترل مرکزی را شرط حفظ نظم می‌داند، اما زمین اجتماعی امروز ایران با این رویکرد سازگار نیست.

کد خبر: ۲۱۰۰۵۲۵
a market

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از اعتماد، علی میرزامحمدی نوشت: اظهارات اخیر یکی از خطیبان معروف کشور مبنی بر اینکه «تولید محتوا در فضای مجازی نباید آزاد گذاشته شود» و اینکه «آزادی فضای مجازی از آزادی دزد‌ها و قاتلین بدتر است»، در ظاهر واکنشی فرهنگی به وضعیت امروز جامعه است؛ اما در عمق، شکافی را آشکار می‌کند که میان منطق حکمرانی سنتی و زیست جهان شبکه‌ای امروز ایران شکل گرفته است.

برای فهم این شکاف، رویکردی لازم است که بتواند قدرت، کنترل، گردش معنا و مقاومت اجتماعی را در جهان جدید توضیح دهد: رویکرد تحلیل ریزومی. ریزوم از ریشه یونانی واژه Rhizoma به معنای «ریشه- توده» به ساقه گیاهانی گفته می‌شود که زیر زمین به صورت افقی رشد می‌کنند و ریشه و جوانه می‌دهند. رشد ریشه گیاهانی که ریزومی هستند، هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود و حتی بعد از قطع شدن نیز به رشد خود ادامه می‌دهند.

رویکرد ریزومی از فلسفه ژیل دلوز و فلیکس گتاری سرچشمه می‌گیرد؛ جایی که در برابر مدل «درختی» اندیشیدن (با شاخص‌های اصلی مرکزیت، سلسله‌مراتب و کنترل) مدل «ریزومی» طرح می‌شود که بر ویژگی‌هایی، چون شبکه‌ای افقی، چندمرکزی، سیال و خودسازمانگر استوار است.

در دهه‌های اخیر، نظریه‌پردازان رسانه و علوم سیاسی نشان داده‌اند که قدرت در عصر دیجیتال، نه در مرکز، بلکه در میان پیوند‌های شبکه‌ای جریان دارد. از همین رو، تحلیل ریزومی به ابزاری کارآمد برای فهم جنبش‌های اجتماعی شبکه‌ای، تلاطم افکار عمومی، فروپاشی مرجعیت‌های رسمی، تغییرات قدرت نرم و اعتراض‌های سیال کنونی تبدیل شده است.

در چنین چارچوبی، سخنان مطرح شده درباره «ممنوع کردن آزادی تولید محتوا»، نوعی اصرار بر حفظ منطق درختی حکمرانی است؛ منطقی که معتقد است روایت باید از مرکز تولید و به جامعه منتقل شود و کنترل مرکزی شرط حفظ نظم است.

اما زمین اجتماعی امروز ایران با این الگو سازگار نیست. میلیون‌ها کاربر به‌طور همزمان تولیدکننده معنا هستند؛ روایت‌ها از مسیر‌های غیرخطی و بی‌شمار حرکت می‌کنند؛ کنترل متمرکز عملا ناممکن است و هر فشار، تنها مسیر‌های تازه‌تر، زیرزمینی‌تر و پیش‌بینی‌ناپذیرتر تولید محتوا را فعال می‌کند. این همان وضعیتی است که دلوز و گتاری در توصیف ریزوم بر آن تاکید می‌کنند.

از همین زاویه، یکی از نمونه‌های بارز توجه تدریجی بخش‌هایی از حاکمیت به ریزومی شدن جامعه ایران را می‌توان در عقب‌نشینی دولت چهاردهم از «لایحه مقابله با محتوای خلاف واقع» دید. آن لایحه، تلاش داشت مرجعیت رسمی تعیین «نسخه درست واقعیت» را در دست دولت متمرکز کند.

اما واکنش‌های گسترده اجتماعی، کارشناسی و رسانه‌ای نشان داد که در میدان ریزومی ایران، هیچ قدرتی نمی‌تواند تنها مرجع تعیین حقیقت باشد. عقب‌نشینی از این طرح، در عمل نوعی پذیرش این واقعیت بود که مدیریت جامعه امروز تنها با مشارکت، شفافیت و گفت‌و‌گو ممکن است و تلاش برای تعریف حقیقت رسمی فقط شکاف دولت و جامعه را افزایش می‌دهد.

در چنین فضایی، تشبیه آزادی محتوا به آزادی «دزد و قاتل» نیز نتیجه همین فاصله مفهومی است. شبکه‌های اجتماعی امروز همان جایی‌اند که آموزش، هویت‌یابی، اطلاع‌رسانی، مشارکت اجتماعی، اشتغال، خلق روایت و حتی معنابخشی سیاسی ایرانیان در آن جریان دارد. محدود کردن شدید این فضا، عملا محدود کردن زندگی اجتماعی است، نه مقابله با ناامنی. تجربه سال‌های اخیر نیز نشان داده که هر موج محدودسازی، تنها به افزایش هوشمندی شبکه، تقویت رسانه‌های موازی و تضعیف اعتماد عمومی منجر شده است.

بحران واقعی جامعه ایران «افراط در آزادی محتوا» نیست؛ بحران درعدم انطباق ساختار حکمرانی با «منطق ریزومی جامعه» است. در جهان جدید، قدرت از کنترل به پیوند، از نظارت به مشارکت و از مرکزیت به شبکه منتقل شده است. تا زمانی که حکمرانی این جابه‌جایی را نپذیرد، فاصله میان دولت و جامعه هر روز بزرگ‌تر خواهد شد. مدیریت فضای مجازی نیازمند فهم زمین شبکه‌ای است؛ زمینی که نه با فرمان، بلکه با درک منطق ریزومی آن قابل اداره است.

ارسال نظرات