خطابهی حقوقی در مناسبات داوری

در معرکهی دعاوی تجاری، داوری دیگر صرفاً یک نهاد حل اختلاف نیست، بلکه به عرصهای تخصصی بدل شده است که در آن، مفاهیم حقوق، اقتصاد و فن اقناع، بهنحوی توأمان و درهمتنیده، نقشآفرینی میکنند. در چنین فضای فنی و پیچیدهای، وکالت در داوری نمیتواند صرفاً در قالب نگارش دفاعیات مکتوب و انباشته از استدلالات خشک و غیرمؤثر باقی بماند؛ بلکه ضروری است که وکیل، به مثابهی خطیب قضایی، زبان تجارت را دریابد و با مهارتی سنجیده، داوران را در مقام استماع، به نفع موکل خود اقناع نماید.
به گزارش اقتصادآنلاین، در بسیاری از داوریهای تجاری، تصمیم نهایی، نه در خلال مرور دفاعیات کتبی، بلکه در اثنای اظهارات شفاهی و در بطن جلسهی داوری شکل میگیرد. آنگاه که داوران، در مواجهه با استدلال شفاهی و ارائهی زندهی پرونده، تصویر روشنتری از موضع طرفین مییابند. در این موضع حساس، سکوت بیموقع یا کلام پریشان، بههمان اندازه زیانبار است که زیادهگویی فاقد انسجام. اینجاست که خطابه، دیگر یک مهارت تزئینی و فانتزی نیست؛ بلکه ابزاری حیاتی برای بقا در رقابت داوری و مآلاً، جلب تصمیم داور به نفع و برای خود است.
وکیل توانا، باید بتواند تبیینهای حقوقی را در چارچوبی عرضه کند که برای داوران، بهویژه آنان که با پیشزمینههای اقتصادی یا فنی وارد میدان شدهاند، ملموس و باورپذیر باشد. او باید زمان سکوت را بشناسد، نقاط برجستهی پرونده را بیابد، و از ابزارهایی نظیر زبان بدن، لحن، مکثهای هدفمند و توالی منطقی استدلال، بهرهگیری مؤثر نماید. این یعنی عبور از وکیل صرفاً مکتوبنویس، و ورود به قلمرو یک وکیل نطّاق، یعنی آنکه در صحنهی دفاع، نه صرفاً بنویسد، بلکه تأثیر بگذارد.
اکنون زمان آن فرارسیده است که نگرش سنتی به وکالت در داوری، مورد بازاندیشی قرار گیرد؛ و وکیل، نه صرفاً به عنوان مؤلف لوایح، بلکه بهمثابهی دادخواهی سخندان و استراتژیست اقناع، نقش محوری خود را بازتعریف کند. چه، داوری نه صرفاً صحنهی تعارض ادله، بلکه آوردگاه اقناع است، و در این میدان، وکیلی کامیاب خواهد بود که بهطور توأمان، به زبان حقوق، گفتمان بازار و تکنیکهای خطابهی قضایی اشراف داشته باشد.
وکالت در داوری، تنها آنگاه از ورطهی انفعال به ترازوی اقتدار صعود خواهد کرد که سخن، سنجیده باشد، حضور، معنادار، و اقناع، نه در پی تکرار، که از رهگذر تأثیر حاصل آید.